ذائقه ے اردے بهشت

و من در رمانتیک ترین جریان از آفرینش ؛ تکه ای از اردیبهشت را در ذائقه ی خود آب میکنم

ذائقه ے اردے بهشت

و من در رمانتیک ترین جریان از آفرینش ؛ تکه ای از اردیبهشت را در ذائقه ی خود آب میکنم

فرصتی کوتاه ،پیش آمد و همراه یک خوب قدیمی راهی شدیم

روی یکی از نیمکت ها نشسته و حرف زدیم

فراغ بال وگرم سخن

از خدا و کرامتش میگفتیم که کسی درخلوتمان رخنه کرد

"کسی" گفت :به این رابطه ی دونفره از دور حسادت کردم

به این فراغ بالی و خلوت ...

حرف تازه ای نبود

بودنمان در کنار هم را ،مدتهاست با حسادت مینگرند

 

  • پرستوی خلیج